بازیگر p15

انسان های عاشق؟؟؟
هه....

ناخواسته پوزخندی زد که سریع پنهان شد

"من باید برم خونه،دیر وقته!" Rebecca

اخم می کند

"کجا؟! شما از این به بعد توی خونه ی من میمونی" yoongi

مظلوم نگاهش کرد

"یونگی تو که میدونی باید برم خونه کلی سفارش دارم!" Rebecca

فاصله بین ابروهایش را بوسید

"از فردا پیش خودمی،هر ثانیه از این زندگی !" yoongi

خندید

"وای یعنی قراره با یه تیپ فوق العاده خشن با عنوان دوست دختر یه مافیا بیام اونجا؟!" Rebecca

می‌خندد

"تو به عنوان قلب و روح یک آدم خسته با استایل همیشگی میای اونجا!" yoongi

براید استایل بغلش کرد

"و الان میریم بخوابیم که خیلی خستم!" yoongi

لرز کرد

"یونگی...به نظرت زود نیست؟!" Rebecca

"برای چی زود باشه؟!" yoongi

"خب...من هنوز آمادگی لازم رو ندارم!" Rebecca

می خندد

"چی توی اون مغز نخودیت می گذره ربکا؟ ما فقط میخوایم بخوابیم!" yoongi

حرصی نگاهش کرد

"بی ادب!" Rebecca

نیمچه لبخندی از حرص خوردن ربکا بر لب آورد

"تی شرت توی کمد هست بردار بپوش،حتما باید لباس بخریم!" yoongi

تعجب کرد

"لباس واسه چی؟!" Rebecca

"واسه اینکه دیگه تو اینجا زندگی میکنی عشق خنگول من!" yoongi

پا روی زمین کوبید

"این بی انصافیه!" Rebecca

خندید، بلند و از ته دل !

"میدونم،من آدم خودخواهی هستم!"yoongi
دیدگاه ها (۰)

بازیگر p16

بازیگر p17

بازیگر p14

بازیگر p13

وقتی توی دعوا تحریکش میکنی#چهار_پارتی #استری_کیدز #بنگ_چان ....

پارت دوازدهم: شبِ بی‌خوابساعت از دوازده گذشته بود. هلیا و ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط